بهار آمد
ولیکن خانه ام ابریست
دلم سرد است
اجاق خانه ام چون بید میلرزد
وشاید چشم من اینگونه می بیند
بهار آمد
ولیکن مه گرفته خانه ام را
پنجره، چون قاب عکسی پیر و فرسوده
ولیکن عکس زیبایی به خود دارد
تنم سرد است
و روحم سرد تر از تن
و شاید آخرین روزیست
که می لرزد
بهار آمد
ولیکن خانه ام در زیر باران است
وسقف خانه ام چون چشم می گرید
و می دانم
که فردا خانه ام را سیل خواهد برد
ولی این گونه می گویند
بهار آمد

ولیکن خانه ام ابریست
دلم سرد است
اجاق خانه ام چون بید میلرزد
وشاید چشم من اینگونه می بیند
بهار آمد
ولیکن مه گرفته خانه ام را
پنجره، چون قاب عکسی پیر و فرسوده
ولیکن عکس زیبایی به خود دارد
تنم سرد است
و روحم سرد تر از تن
و شاید آخرین روزیست
که می لرزد
بهار آمد
ولیکن خانه ام در زیر باران است
وسقف خانه ام چون چشم می گرید
و می دانم
که فردا خانه ام را سیل خواهد برد
ولی این گونه می گویند
بهار آمد